روزهای زیادی رو از جنس شادی، غم، پیروزی، شکست، اوج انگیزه، ناامیدی، غنیّت از مهر و عشق و عمیقترین بیاحساسیها رو میگذرونیم. اسمش رو میذاریم «زندگی». بعضیها فکر میکنن سرشار از روحانیت و معناست، بعضیها فکر میکنن هیچ هدف و مفهومی نداره، بعضیها هم ترجیح میدن بهش فکر نکنن. چند روزی وجودیت رو تجربه کنن و کولهبار سفرشون رو ببرن به هرجایی که باد قراره پس از حیات میبره.
We’ve been talented, all along
تمام این مدت، ذاتا توانا بودیم
We think we fortresses, made of stone
فکر میکنیم دژهایی هستیم از جنس سنگ
But we’re just palaces made of the flesh and bone
ولی فقط قصرهایی از گوشت و استخونیم
Waitin’ for our time to shine, to come on home…
منتظر وقتمونیم که بدرخشیم، که برگردیم خونهمون…
سخته که در طول این جاده تاریک و پرفرازونشیب، یاد بگیریم ما یه قلعه نفوذناپذیر، آسیبناپذیر، بدوننیازبهاطرفیان و منزوی نیستیم. ما قصرهایی شگفتانگیز، زیبا، ظریف و شکنندهایم. آدمای زیادی میان و میرن، خودمونم یه روز میایم و میریم. اما اثر یک قصر زیبا، همیشه به دلها خواهد ماند.
این قانون دنیاست، نه؟ نمیشه هم خدا رو خواست هم خرما رو. ساختارهایی نحیف از پوست و گوشت و استخوان هستیم که سخت بودنِ قلعهگونمون رو فدا میکنیم تا زیبا زیست کنیم. تا زیبا دوست داشته باشیم.
Waiting on a battle, sword handle all in my hand
بارالهی، قلعهی شنیام رو رونق ببخش
شمشیرم رو سفت گرفتم، منتظر جنگیم [که ازش فرار میکردم]
The war forces more toward my door with demands
جنگ [دوباره] به دروازه [قصرم] میاد و چیزای بیشتری رو ازم میخواد
***
Want a forest, gotta water some plants
اگر میخوای یه جنگل داشته باشی، باید از آبیاری سادهترین گیاها شروع کنی
بیشک قصر نحیفِ وجودِ ما، در طول درخششهاش جنگهایی رو هم تجربه میکنه. گاهی پیروز میشه، گاهی شکست میخوره، گاهی مساوی و گاهی هم به کل با خاک یکسان میشه.
قراره اثر شکوه این قصر هیچوقت از بین نره. گاهی با یاد کردن. و گاهی با اقتباس. ولی آیا واقعا با جنگیدن و از بین رفتن قصرامون، شکوه ما هم به پایان میرسه؟
A planet made of uninhabited parts
سیارهای ساخته شده از بخشهای غیرقابلسکونت
Being anonymous don't grant you some dark
ناشناس بودن (چه در دنیای حقیقی چه در دنیای مجازی)، یا در انزوا موندن تاریکی خاصی بهت نخواهد بخشید
Even astronomers keep a camera on Mars
حتی ستارهشاناسهاهم تلسکوپاشونو روی مریخ متمرکز گذاشتن (هرجایی بری از دید اجتماع -و شاید خدا- دور نیستی)
Satellites attract where you are
ماهوارهها دقیق میدونن کجایی
And see your blackest night, attack it with sparks
و تاریکترین شباتو میبینن و با جرقههایی بهت حمله میکنن
Fireworks are not a match for a star
آتیشبازی هرگز عظمت یه ستاره رو نداره
And fire hurts, burns, blackens, and scars
اما آتیش با تموم دردش، میسوزونه، ذغال میکنه و زخماشو به جا میذاره
Can still emerge learned, attractive, and sharp
با این حال، میتونی از از میان شعله برخیزی (تلمیح به ققنوس، پرندهای افسانهای که از آتش برمیخیزد)، آموختهتر و باتجربهتر، جذابتر و ریزبینتر از قبل
شاید نه. شایدم آره. شاید قصرهامون از بین برن و اون چیزایی که باعث خلق زیباییهاشون شدن، همیشه بمونن. حداقل میان قصرهای اطراف. شایدم اونقدر تاثیرگذار باشیم که آثارمون برای همیشه بمونه.
From out the ashes of galactic barrage, yeah
از خاکسترهای یک انفجار عظیم کیهانی
It gets savage where they traffic mirage
خشونتی که در سرزمین تو هم هست
It ain't no magic, they in back of it, secret hatches and frauds
پشت این ماجرا رازهای زیادی هست، هیچ جادویی در کار نیست
زندگی، زمینی برای ساختن و توسعه قصرهاست و هیچوقت این امتیاز رو ازت نمیگیره. شاید همه چیز رو باختیم، شاید قصرمون با خاک یکسان شد، ولی
شاید هم ما محرکی برای گوشت و استخونهامون، ساختارهای نحیفمون برای ساخت این قصر به نام عشق داریم. چیزی که از اولشم قصر رو قشنگ میکرد. شاید اصلیترین شگفتی قصرهای نحیف ما نسبت به قلعههای سخت و آسیبناپذیر، داشتن گُلِ محبته. قصرهایی با معماریهایی بینهایت شگفتانگیز، زیبا و عجیب، و در عین حال متفاوت. شاید زمین زندگی، خیلی از قصرها رو با خاک یکسان کنه، خیلیاشونم دیگه هیچوقت ساخته نشن، ولی ما یه برگ برنده داریم و…
You gotta take it back to the start
باید همه چیزو از نو شروع کنی، همه چیزو برگردونی به نقطه آغاز
You gotta tap and learn to rap from the heart, yeah, yeah…
باید یاد بگیری از قلبت بگی و با تمامِ وجودت بخونی…